جدول جو
جدول جو

معنی بازپس انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

بازپس انداختن
(مُ خَ بَ)
عقب انداختن. بتأخیر انداختن: بسیاری برف کشت را قطع میگرداند و زراعت را بازپس می اندازد. (تاریخ قم ص 190). پس چون معتمد این سخن شنید، خواست که رسم استفتاح و ابتدای خراج باز پس اندازد. (تاریخ قم ص 146) ، جای مراجعت و بازگشت. (ناظم الاطباء) ، بازپس. (از بهار و غوامض سخن) (آنندراج). واپس. من بعد، باقی مانده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُ گَ تَ)
درنگی کردن. به تأخیر انداختن و معطل کردن. دیری کردن. (ناظم الاطباء). تأخیر. واپس افکندن. (زمخشری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز انداختن
تصویر باز انداختن
دور انداختن
فرهنگ لغت هوشیار